کد مطلب:29314 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

نخستین مسلمان












4094. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:اوّلین كس از شما كه بر حوض [ كوثر ] وارد می گردد، اوّلینِ شما در اسلام آوردن، [ یعنی ] علی بن ابی طالب است.[1].

4095. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:نخستین وارد شونده بر من از این امّت، اوّلین اسلام آورنده است و علی بن ابی طالب، اوّلین اسلام آورنده است.[2].

4096. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:علی، اوّلین كسی بود كه به من ایمان آورد و مرا تصدیق كرد.[3].

4097. المعجم الكبیر - به نقل از ابو ذر و سلمان -:پیامبر خدا، دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود:«این، اوّلین كسی است كه به من ایمان آورد و نخستین كسی است كه در روز واپسین، با من دست خواهد داد؛ این، صدّیق اكبر است؛ این، فاروق این امّت است كه بین حق و باطل، جدایی خواهد افكند؛ این، رئیس مؤمنان است و مال، رئیس ظالمان».[4].

4098. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی! تو نخستین كسی هستی كه به من ایمان آوردی و تصدیقم كردی، و تو نخستین كسی هستی كه در كارم به من یاری رساندی و همراه من با دشمنم جنگیدی. تو اوّلین كسی بودی كه با من نماز خواندی، حال آن كه مردم در غفلت نادانی بودند.

ای علی! تو نخستین كسی هستی كه به همراه من، زمین برای او گشوده خواهد شد و تو اوّلین كسی هستی كه با من از [ پل ] صراط می گذری.[5].

4099. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:فرشتگان، هفت سال پیش از آن كه كسی مسلمان شود، بر من و بر علی درود می فرستادند.[6].

4100. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:فرشتگان، هفت سال بود كه بر من و بر علی بن ابی طالب، درود می فرستادند و بانگ شهادت «لا إله إلّا اللَّه»، جز از سوی من و علی بن ابی طالب، به سوی آسمان نمی رفت.[7].

4101. المناقب - به نقل از ابن عبّاس -:پیامبر خدا فرمود:«فرشتگان بر من و بر علی بن ابی طالب، هفت سال درود فرستادند».

گفتند:برای چه، ای پیامبر خدا؟

فرمود:«چون از بینِ مردان، جز او كسی كه اسلام آورده باشد، همراه من نبود و به همین جهت، شهادت به «لا اله إلّا اللَّه»، جز از من و از علی بن ابی طالب، به آسمان بلند نمی شد.[8].

4102. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:به هنگام میثاق بستن، امّتِ من بر من عرضه شد. اوّلین كسی كه به من ایمان آورد، علی بود. او اوّلین كسی بود كه پس از برانگیخته شدنم به من ایمان آورد. او صدّیق اكبر و فاروق است كه بینِ حق و باطل، فرق می نهد.[9].

4103. تاریخ دمشق - به نقل از عبد اللَّه بن عباس -:از عمر بن خطّاب - در حالی كه نزدش گروهی بودند و درباره پیشتازان در اسلام سخن می گفتند - شنیدم كه می گفت:امّا علی؛ درباره او از پیامبر خدا سه ویژگی شنیدم و من دوست می داشتم كه یكی از آنها از آنِ من باشد كه برای من، از آنچه آفتاب بر آن می تابد، دوست داشتنی تر بود.

من و ابو عبیده و ابو بكر و گروهی از صحابیان جمع بودیم كه پیامبرصلی الله علیه وآله با دست، روی شانه علی زد و فرمود:«ای علی! تو نخستینِ مؤمنان در ایمان آوردنی و تو نخستینِ مسلمانان در اسلام آوردنی و تو نسبت به من، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام هستی».[10].

4104. امام علی علیه السلام:من نخستین كسی هستم كه همراه پیامبرصلی الله علیه وآله اسلام آوردم.[11].

4105. امام علی علیه السلام - از سخنرانی او بر منبر بصره -:من صدّیق اكبرم. پیش از ایمان آوردن ابوبكر، ایمان آوردم و قبل از اسلام آوردن او، اسلام آوردم.[12].

4106. امام علی علیه السلام:من در اسلام آوردن و ایمان آوردن، نخستینِ مردم هستم.[13].

4107. امام علی علیه السلام:من بنده خدا و برادر پیامبر خدایم. من صدّیق اكبرم. این [ منزلت ] را پس از من، جز فرد دروغگو ادّعا نخواهد كرد. هفت سال پیش از مردم، ایمان آوردم.[14].

4108. امام علی علیه السلام:هفت سال پیش از مردم، اسلام آوردم.[15].

4109. سیر أعلام النبلاء - به نقل از عبد اللَّه [ بن مسعود] -:اوّلین چیزی كه از كار پیامبر خدا دانستم، این بود كه همراه عموهایم (و یا تعدادی از اقوامم) به مكّه آمدم تا از آن جا كالاهایی بخریم و تصمیم داشتیم عطر بخریم. ما را به سوی عبّاس راهنمایی كردند. پیش وی رفتیم. او كنار زمزم، نشسته بود. پیشش نشستیم.

در همین هنگام كه پیش عبّاس بودیم، از درِ صفا، مردی سپید رویِ متمایل به سرخی با موهایی مجعّد كه بلندی آن تا نیمه گوشش رسیده بود، با بینی قلمی و جمع و جور، با چشمانی سیاه، دندان هایی سفید، سینه ای كم مو، دستان و پاهایی نه چندان بلند، با ریشی انبوه، در حالی كه دو تكّه لباس سفید پوشیده بود، دیدم كه به ماه شب چهارده می مانْد و در كنارش نوجوانی خوش چهره، در سن بلوغ و یا قبل از بلوغ، گام برمی داشت و پشت سر آنان، زنی كه زیبایی های خود را پوشانده بود، راه می رفت.

[ آن مرد ] به سوی حجر الأسود رفت و آن را استلام (لمس) كرد. سپس آن نوجوان و سپس آن زن، حجر را استلام كردند و آن گاه، [ آن مرد ] به همراه آن دو، هفت بار، دور خانه چرخید. سپس رو به رُكن كرد، دستش را بلند كرد و تكبیر گفت، به نماز ایستاد و ركوع كرد، سجده كرد و آن گاه ایستاد.

چیزی دیدیم كه آن را نامتعارف شمردیم و در مكّه، چنین چیزی ندیده بودیم. رو به عبّاس كردیم و گفتیم:ای ابو الفضل! این دین به تازگی در بین شما به وجود آمده یا چیزی بوده كه ما نمی شناخته ایم ؟!

گفت:آری. به خدا سوگند، این را نمی شناسید. این، پسرِ برادرم محمّد بن عبد اللَّه است و آن نوجوان، علی، پسر ابو طالب است و آن زن، خدیجه دختر خُوَیلِد، همسر اوست. به خدا سوگند، در روی زمین، جز این سه نفر را نمی شناسیم كه به این شیوه خدا را پرستش می كنند.[16].

4110. مسند ابن حنبل - به نقل از اِیاس بن عفیف كِنْدی، از پدرش -:من مردی تاجر بودم. به حج رفتم و نزد عبّاس بن عبد المطّلب رفتم تا چیزی از او - كه مردی بازرگان بود - بخرم. به خدا سوگند، در مِنا نزد او بودم كه مردی از چادری نزدیك به او خارج شد. سپس به خورشید نگاه كرد. وقتی خورشید را دید كه از وسط آسمان گذشت، برخاست و به نماز ایستاد.

آن گاه، زنی از همان چادری كه آن مرد بیرون آمده بود، بیرون آمد و پشت سرِ او ایستاد و شروع به نماز خواندن كرد. آن گاه، نوجوانی در حدّ بلوغ، از همان چادر بیرون آمد و با او به نماز ایستاد.

به عبّاس گفتم: ای عبّاس! این كیست؟

گفت: این، محمّد بن عبد اللَّه بن عبدالمطّلب، پسرِ برادرم است.

گفتم:این زن كیست؟

گفت:همسرش خدیجه دختر خُوَیلِد است.

گفتم:این جوان كیست؟

گفت:او پسر عمویش علی بن ابی طالب است.

گفتم:چه كار می كند؟ گفت:نماز می خواند و می پندارد كه پیامبر است و جز همسرش و پسر عمویش، همین جوان، كسی در این كار از او پیروی نمی كند، و می پندارد كه گنج های كسرا و قیصر، برای او گشوده خواهد شد.

[ اِیاس می گوید:] عفیف كه پسر عموی اشعث بن قیس است و بعداً اسلام آورد و اسلام نیكویی داشت، می گفت:اگر خداوند، آن روزْ اسلام را به من ارزانی می داشت، در كنار علی بن ابی طالب، سومین مسلمان بودم.[17].

4111. خصائص أمیر المؤمنین - به نقل از عفیف -:در دوران جاهلیت به مكّه آمدم و می خواستم برای خانواده ام از آن جا لباس و عطر بخرم. نزد عبّاس بن عبدالمطّلب - كه مردی بازرگان بود - رفتم. نزد او نشسته بودم و به كعبه نگاه می كردم. خورشید در آسمان، بالا آمده بود. خورشید، بالاتر آمد و متمایل شد. در این هنگام، جوانی آمد و به آسمان نگاه كرد و آن گاه، رو به كعبه ایستاد. پس از مدّت كوتاهی، نوجوانی آمد و در سمت راست او ایستاد و بعد از مدّت كوتاه دیگری، زنی آمد و پشت سرِ آن دو ایستاد. جوان به ركوع رفت و نوجوان و زن هم به ركوع رفتند. جوان، سر بلند كرد و نوجوان و زن هم سر بلند كردند. جوان، سجده كرد، نوجوان و زن هم سجده كردند.

گفتم:ای عبّاس! [ چه ] چیز شگفتی!

عبّاس گفت:آری، چیز شگفتی است. می دانی این جوان كیست؟

گفتم:نه.

گفت:این، محمّد بن عبد اللَّه، پسرِ برادرم است. می دانی این نوجوان كیست؟ این، علی بن ابی طالب، پسرِ برادرم است. می دانی این زن كیست؟ این، خدیجه دختر خُوَیلِد، همسر اوست.

این برادر زاده ام به من خبر داد كه پروردگارش، پروردگار آسمان و زمین، او را به این دینی كه دارد، دستور داده است. به خدا سوگند كه در روی زمین، جز این سه نفر بر این دین نیستند.[18].

4112. فضائل الصحابة - به نقل از ابن عبّاس -:علی علیه السلام اوّلین كسی است كه اسلام آورد.[19].

4113. مسند ابن حنبل - به نقل از زید بن اَرقم -:اوّلین كسی كه همراه پیامبرخدا ایمان آورد، علی بن ابی طالب علیه السلام بود.[20].

4114. المعجم الكبیر - به نقل از مالك بن حُوَیرِث -:اوّلین كس از بین مردان كه اسلام آورد، علی علیه السلام بود و از بین زنان، خدیجه علیها السلام.[21].

4115. مسند ابن حنبل - به نقل از ابن عبّاس، درباره علی علیه السلام -:او اوّلین كسی بود كه پس از خدیجه، اسلام آورد.[22].

4116. تاریخ الطبری - به نقل از ابن اسحاق -:اوّلین مردی كه به پیامبر خدا ایمان آورد و با او نماز گزارد و آنچه را او از سوی خدا آورده بود، تصدیق كرد، علی بن ابی طالب علیه السلام بود و در آن روز، ده ساله بود. و از نعمت هایی كه خداوند به علی بن ابی طالب علیه السلام روزی كرد، آن بود كه وی قبل از اسلام، در دامان پیامبر خدا بود.[23].

4117. الاستیعاب:از سلمان، ابوذر، مقداد، خبّاب، جابر، ابو سعید خُدْری و زید بن اَرقَم روایت شده است كه اوّل كسی كه اسلام آورد، علی بن ابی طالب علیه السلام بود و [ نیز روایت شده است كه ] اینان، علی علیه السلام را از دیگران، برتر دانسته اند.[24].

4118. البدایة و النهایة - به نقل از محمّد بن كعب -:اوّل فردی كه از بین امّت، اسلام آورد، خدیجه بود و دو مردی كه اوّل اسلام آوردند، ابو بكر و علی علیه السلام بودند و علی علیه السلام، پیش از ابو بكر اسلام آورد.[25].

4119. معرفة علوم الحدیث - در بیان شناخت صحابیان برپایه درجه شان -:گروه نخست، كسانی بودند كه در مكّه اسلام آوردند، نظیر:ابو بكر، عمر، عثمان، علی علیه السلام و دیگران، و در بین تاریخ نگاران، تردیدی ندیدم در این كه علی بن ابی طالب علیه السلام در اسلام آوردن، اوّلینِ آنان بود و تنها در بلوغ او [ در آن هنگام ]اختلاف كرده اند.[26].

4120. شرح نهج البلاغة:بدان كه استادان متكلّم ما، در این كه در اسلام آوردن، علی بن ابی طالب علیه السلام اوّلینِ مردم بود، اختلافی ندارند.

امّا آنچه كه امروزه مورد اتّفاق [ اهل علم ] است، اعتقاد به این است كه او پیشتازترینِ مردم در ایمان آوردن بود و امروزه در نوشته های آنان و در نزد متكلّمان و محقّقان آنها، كسی را نمی توان یافت كه در این مورد، اختلاف نظر داشته باشد.

و بدان كه امیر مؤمنان، همواره این موضوع را برای خود ادّعا می كرد و بدان افتخار می ورزید و آن را دلیل بر برتری خود بر دیگران می شمرد و بدان تصریح می كرد، و در موارد بسیاری فرموده است:«من صدّیق اكبر و فاروق اوّلم. پیش از اسلام آوردن ابو بكر، اسلام آوردم و پیش از نماز خواندن او، نماز خواندم».

ابو محمّد ابن قتیبه - كه مورد اتّهام نیست - در كتاب المعارف، عین همین سخن را از او روایت كرده است.

و در این خصوص، شعری از او (علی صلی الله علیه وآله) نقل شده كه بیت اوّل آن چنین است:

«محمّدِ پیامبر، برادر و پدر زن من است

و حمزه، سرور شهیدان، عموی من است».

و از جمله این اشعار، این بیت است كه:

به همه شما در اسلام آوردن، پیشتازی كردم

در زمانی كه نوجوان بودم و هنوز به بلوغ، گام ننهاده بودم.

گزارش های رسیده در این خصوص، بسیار است و این كتاب، گنجایش یادكردِ همه آنها را ندارد و در جاهای مناسب آن، باید جستجو كرد و كسی كه كتاب های شرح حال و تاریخ را بنگرد، به آنچه كه گفتیم، خواهد رسید.

امّا آنان كه بر این باورند كه ابو بكرْ نخستین مسلمان است، تعداد كمی هستند.[27].

ر. ك:ص 181 (سخنی درباره زمان اسلام آوردن امام).

ص 239 (نخستین نمازگزار با پیامبر).

ص 247 (نخستین عبادت كننده از بین امّت).

ج 8، ص 33 (علی از زبان قرآن/پیشتاز).

الغدیر:243 - 219/3.









  1. المستدرك علی الصحیحین:4662/147/3، تاریخ بغداد:459/81/2.
  2. كنز الفوائد:263/1.
  3. تاریخ دمشق:8362/36/42، شرح نهج البلاغة:225/13 و 233.
  4. المعجم الكبیر:6184/269/6، تاریخ دمشق:8368/41/42، شرح نهج البلاغة: 228/13.
  5. عیون أخبار الرضا:63/303/1، بشارة المصطفی:220 و 125.
  6. تاریخ دمشق:11747/36/56، شواهد التنزیل:818/184/2.
  7. تاریخ دمشق:8366/39/42، المناقب:18/54، مناقب علی بن أبی طالب:19/14.
  8. المناقب:17/53، تاریخ دمشق:8363/36/42، مناقب علی بن أبی طالب:17/14.
  9. تفسیر العیّاشی:115/41/2.
  10. تاریخ دمشق:8581/167/42، المناقب:19/54، الریاض النضرة:109/3.
  11. تاریخ بغداد:1947/233/4، تاریخ دمشق:31/42، المناقب:23/57.
  12. تاریخ دمشق:33/42، أنساب الأشراف:379/2، المعارف، ابن قتیبه:169.
  13. الخصال:1/572.
  14. خصائص أمیر المؤمنین، نسایی:6/38.
  15. فضائل الصحابة:993/586/2، الفصول المختارة:261.
  16. سیر أعلام النبلاء:87/463 1، البدایة والنهایة:18/6، شرح نهج البلاغة:225/13.
  17. مسند ابن حنبل:1787/448/1، المستدرك علی الصحیحین:4842/202/3.
  18. خصائص أمیر المؤمنین، نسایی:5/36، تاریخ دمشق:313/8 و 34/42.
  19. فضائل الصحابة:997/589/2 و 998، المعجم الكبیر:10924/21/11.
  20. مسند ابن حنبل:19301/78/7، سنن الترمذی:3735/642/5.
  21. المعجم الكبیر:648/291/19، تاریخ دمشق:37/42، مجمع الزوائد:15258/353/9.
  22. مسند ابن حنبل:3062/709/1، فضائل الصحابة:1168/684/2.
  23. تاریخ الطبری:312/2 و 309، السیرة النبویّة، ابن هشام:262/1.
  24. الاستیعاب:1875/197/3، تاریخ الطبری:312/2، البدایة والنهایة:25/3.
  25. البدایة والنهایة:26/3، تاریخ الإسلام، ذهبی:136 1، دلائل النبوّة، بیهقی:163/2.
  26. معرفة علوم الحدیث:22.
  27. شرح نهج البلاغة:122/4.